دین مبین اسلام برای ارتباط و تعامل با دیگر انسانها، از نزدیکان و بستگان گرفته تا همسایه و همکار و هم سفر و هم سفره، دستورات و سفارشات بسیاری دارد؛ یکی از جدیترین موارد در این باره، مسأله رابطه با والدین است. این رابطه دو طرفه، هم شامل مسائل فقهی و هم مسائل اخلاقی میشود.
انواع والدین
ابتدا لازم است معلوم شود که منظور اسلام از پدر و مادر چه کسانی هستند؟ چه بسا به نظر برسد اینکه دیگر معلوم است؛ ولی اینگونه نیست و ما چند نوع پدر و مادر داریم؛
· والدین نسبی که همان والدین حقیقی که در اصطلاح همان پدر و مادر خودمان گفته میشود.
· والدین رضاعی یا والدین شیری؛ اگر در زمان شیر خوارگی، خانمی با شرایط و ضوابط مشخصی به کودکی شیر دهد، در این صورت مادر شیری یا رضاعی به آن گفته میشود.(به خانمی که شیر داده مرضعه گفته میشود و به کودک شیرخوار نیز رضیع گفته میشود.)
همچنین به شوهر این خانم شیرده نیز پدر رضاعی گفته میشود.
·والدین یا پدر و مادر دوم؛ یا به عبارت بهتر ناپدری و نامادری؛ پدر و مادری هستند که به واسطه ازدواج مجدد والدین به انسان نسبت داده میشوند. به عنوان مثال خانمی از همسرش طلاق گرفته است و با مرد دیگری ازدواج میکند. این آقا نسبت به فرزندان قبلی این خانم، حکم پدر را خواهد داشت و فرزندان هم در اصطلاح فقهی ربیب و ربیبه آن آقا به حساب میآیند.
·پدر و مادر خوانده؛ این مورد در صورتی اتفاق میافتد که زن و مرد، کودکی را به عنوان فرزند خود انتخاب کرده باشند؛ خواه کودک نوزاد باشد و یا بزرگتر.
از منظر و دیدگاه دینی، پدرخواندگی و مادرخواندگی هیچ حکمی در مورد محرمیت، ارث و... نخواهند داشت؛ مگر اینکه از راه شرعی نسبت به همه محرمین ایجاد شود.
والدین همسر و همچنین همسر والدین به غیر از رابطه محرمیت شرعی و حرمت ازدواج حکم دیگری ندارند.
ولی والدین رضاعی که البته در جامعه ما هم خیلی رایج نیست، نوعی والدین درجه دو به حساب میآیند که محرمیت و حرمت ازدواج و حتی برادر و خواهر محسوب شدن فرزندان آنها برای کودک شیرخوار جزو احکام آنهاست؛ ولی احکام خاص فقهی در مورد والدین، تنها منحصر در والدین نسبی و حقیقی است؛ هر چند رعایت مسائل اخلاقی در مورد دیگر والدین هم بسیار خوب است.
فرض کنید که زن و مردی با هم ازدواج میکنند و بعد از مدتی از زندگی زناشوییشان، کار به اختلاف و زد و خورد کشیده میشود و در نتیجه پس از کلی دعوای دو خانواده و شکایت، کار به جدایی و طلاق کشیده میشود و زن بیچاره با یک طفل معصوم در شکم میماند.
بعد از 20 سال آن زن جوان با یک مرد تحصیل کرده و با فرهنگ ازدواج کرده و زندگی خوش و خرمی را میگذراند و شوهر قبلی هم معتاد شده و... به هر حال بعد از طلاق، زن کودک خود را در حالی به دنیا آورده که از پدرش خبری نیست.
از طرف دیگر پدر دومی را در نظر بگیرید که از قبل از ازدواج، کلی مطالعات تربیتی در مورد کودک داشته و بعد هم ازدواج کرده و صاحب فرزند شده، در تربیت و رفاه و تحصیل او ذرهای کوتاهی نکرده است. آیا واقعا حکم این دو پدر یکسان است؟
فرمان سلطنتی
یکی از احکام خاص در مورد والدین این است که اگر فرزند، نذری را انجام دهد و یا عهد و قسمی را به شکل درست و صحیح آن به جا بیاورد، به هیچ وجه نمیتواند از آن انصراف دهد، ولی اگر انجام آن نذر یا عهد و قسم، مخالف نظر والدین باشد، دیگر نباید به نذر و عهد و قسمش عمل کند.
به عنوان مثال، فرض کنید که شما نذر کردهاید ماه رجب امسال بروید اعتکاف و ایام البیض را مهمان خانه خدا باشید و روزه بگیرید، ولی هنگامی که مادرتان از جریان مطلع میشود، از این مسأله خودداری میکند و اجازه به شما نمیدهد. در اینجا شما حق به جا آوردن آن نذر را ندارید؛ زیرا یکی از شروط نذر این است که رجحان شرعی داشته باشد و عملی که باعث ناراحتی والدین شود، عمل مطلوب شرعی به حساب نمیآید؛ در نتیجه نذر و قسم و عهد شما از اساس باطل است.
عاق والدین
یکی از مهمترین مسائل در مورد روابط با والدین که بیشتر شکل اخلاقی دارد، مسأله لزوم احترام نسبت به والدین است. این مسأله که در عناوین مختلفی همچون احترام و خضوع در برابر والدین، حرمت اذیت والدین، لزوم اطاعت از آنها و عاق والدین و... مطرح میشود، ابعاد پیچیده و دقیقی دارد که بیدقتی و سهل انگاری در آن عواقب خطرناک دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت.
اگر از منظر فقهی به این مسأله نگاه کنیم، ریشه همه این بحثها به یک گناه و حرام بر میگردد و آن عقوق والدین است. عقوق والدین عبارت است از: «به خشم آوردن و آزردن و شکستن خاطر پدر و مادر و البته که آزردن یکى از آنها نیز موجب عاق شدن می شود»[1] همچنین عاق والدین به کسی اطلاق میشود که در حریم حرمت و شأن و مقام والدین خود به واسطه نافرمانی و بیاحترامی، شکاف و رخنه ایجاد کرده باشد که این عمل از بزرگترین گناهان شمرده شده و معمولا در روایات نام این گناه در زمره چند گناهی آمده که مرتکب آنها هیچ گاه بخشیده نخواهد شد.
ولی در جواب به این پرسش که عاق والدین در چه صورت و نحوی رخ خواهد داد؟ باید گفت در این باره اختلافاتی بین فقها وجود دارد؛ امّا آنچه مسلم است، هر امری که موجبات هتک حرمت و اذیت و آزردگی آنها را فراهم کند، گناه و حرمت دارد و مصداق عاق والدین است.
پاسخ به یک سوال
آیا اگر کسى به خاطر خدا به والدینش نیکى کند، در این دنیا پاداش خواهد دید یا اینکه امکان دارد زندگى بدى داشته باشد؟ آیا اگر کسى مورد عاق و نفرین والدین قرار بگیرد امکان دارد در این دنیا از کسى که به والدینش نیکى کرده زندگى بهتر و آبرومندترى داشته باشد؟
پاسخ به این پرسش با توجّه به دو نکته روشن مىگردد؛
1. احترام به والدین زمینه ساز و مقتضى زندگى خوب و سعادتمندانه است، نه علت تام و کامل؛ یعنى باید عوامل و شرایط دیگر براى داشتن زندگى خوب و سالم موجود باشد و موانع موجود برسر راه تحقق آن بر طرف گردد تا این خواست محقق گردد. در نتیجه ممکن است انسان با وجود نیکى به والدین و احترام به آنها، بر اثر مهیا نبودن و فقدان سایر شرایط لازم و یا بر طرف نشدن موانع موجود بر سر راه دستیابى به چنین زندگى، این مهم حاصل نگردد و انسان زندگى خوب و ایده آلى نداشته باشد؛ مثلا ممکن است فردى که نسبت به والدینش رفتار خوبى دارد و احترام آنها را رعایت مىکند، امّا به خاطر انجام برخى گناهان و تاثیر این گناهان در زندگى او، زندگى او همراه با مشکلات و نابسامانى باشد.
از طرف دیگر عاق والدین بودن و بد رفتارى و مخالفت با آنها نیز زمینه ساز و مقتضى زندگى سخت و دشوار و ناسالم است، نه علت تامه؛ یعنى باید سایر شرایط و عوامل چنین زندگى موجود گردد و موانع تحقق آن بر طرف گردد تا چنین نتیجهاى حاصل گردد. بنا بر این ممکن است فردى که رفتار خوبى با والدینش ندارد و یا آنها را اذیت و ناراحت مىکند، ولی به خاطر انجام برخى کارهاى خوب و اعمال خیر، زندگى به ظاهر خوب و مناسبى داشته باشد که البته اگر این اذیت و آزار او نسبت به والدینش نبود، زندگى او بسیار بهتر و زیباتر بود.
2. ممکن است آثار اذیت به والدین و عدم رعایت تکریم و احترام آنها در دنیا ظاهر نگردد؛ بلکه این آثار و تبعات پس از مردن و در عالم آخرت ظهور یابد و چنین فردى در دنیا به ظاهر زندگى خوبى داشته باشد، ولى پس از مردن معذب و گرفتار باشد و برعکس پاداش فرزندى که حرمت والدینش را نگه مىدارد و آنها را تکریم مىکند، به عالم آخرت و پس از مردن محول گردد و در دنیا در ظاهر زندگى خوب و دلخواهى نداشته باشد.
مرز اطاعت
چه بسا سوال مطرح شود که مرز لزوم اطاعت از والدین تا کجاست؟ بر طبق یک اصل کلی، تا زمانی که اطاعت از آنها به انجام کار حرام یا ترک کار واجب منجر نشود. در غیر از این موارد هم اطاعت از والدین همیشه خوب و مطلوب است؛ امّا در جایی واجب میشود که ترک کردن آن باعث آزار و اذیت آنها شود.
اگر چه اندک اختلافاتی در تعیین حدود این وظیفه میان علما وجود دارد، امّا چنانکه برخی از مراجع هم تصریح میکنند، اگر منشأ دستورات والدین بر گرفته از شفقت و دل سوزی آنها باشد و ترک آن موجب آزار و اذیت آنها شود، به هیچ وجه نمیتوان از آن خودداری کرد.
حجم و مقدار آیات و روایات و سفارشات در مورد لزوم احترام و خضوع در مقابل والدین به حدی زیاد و متنوع است که انسان سردرگم میماند که به واقع آیا این لزوم احسان و تکریم والدین مرز معینی هم دارد و اگر بخواهیم یک مسلمان موفق در این زمینه باشیم چه باید بکنیم؟
در حقیقت جواب دادن به این پرسش خیلی آسان نیست؛ زیرا قرآن دستور داده به والدین خود احسان کنیم؛ «وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا؛ و پروردگارت فرمان داده است: جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها به پیری رسیدند کمترین اهانتی به آنها روا نداشته و بر آنها فریاد مزن و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو و بالهای تواضع خویش را خاضعانه در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»[2] اینها در واقع نمونههای معیار در برخوردهای گفتاری و رفتاری در مقابل والدین است.
چه بسا، این سوال پیش بیاید که همه این حرفها درست، ولی برخی والدین انصافا خیلی خاصاند؛ مثلا پدری را در نظر بگیرید که معتاد است و افتاده گوشه زندان یا مادری که بین فرزندانش تبعیض قائل است یا... آیا این پدر و مادرها هم مستحق همان احترام و احسان هستند؟
اولا خدای متعال و پیامبر و امامان معصوم که به همه انسانها چنین سفارشی فرمودهاند، به خوبی میدانستند که انسانهای موجود در کره زمین معصوم نیستند و هر کدام آمیخته از اخلاق و رفتار و عادات زشت و زیبا و خوب و بد هستند؛ بلکه مخاطب اصلی کلام در صدر اسلام مسلمانانی بودند که احیانا والدین یهودی یا حتی بت پرست داشتند، آیا جرم یک انسان معتاد یا بد اخلاق بیشتر است یا یک مشرک؟
دوم اینکه بسیاری از تصورات منفی ما در مورد والدینمان چه بسا توهماتی خام و ناشی از برخی شرایط خاص است و حساسیتها و برخوردهای احتمالی والدین چیزی جز دلسوزی و شدت اهتمام و توجه آنها نسبت به ما و سرنوشت ما نیست و اگر گاهی در رفتارها و برخوردها از شیوههای نادرستی استفاده کردند، نباید به دل بگیریم.
سوم، احترام و احسان به والدین مربوط به شخصیت حقیقی آنها نیست که گفته شود خوش اخلاق و بداخلاق و خوب یا بد هستند؛ بلکه مربوط به شخصیت حقوقی آنها و عنوان پدر و مادر بودن آنهاست و پدر و مادر بودن هم که درجه و نمره بر نمیدارد تا احترام و تکریم هم درجه بندی شود.
چهارم، نباید این را فراموش کرد که ترازوی خدا آن قدر دقیق است که اجر دنیوی و اخروی احترام در مقابل والدین این چنینی را چندین برابر احترام فرزند یک پدر و مادر مهربان و دل سوز و فداکار محاسبه کند و اصولا هر کاری سختتر باشد، ثمرات و نتایج بیشتری در پی خواهد داشت؛ ولی در هر حال اصل رعایت احترام و تکریم احسان به والدین، تعطیل با تعلیق نمیشود.
پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله فرمود: «خاک بر سرش، خاک بر سرش، خاک بر سر کسی که پدر و مادرش یا یکی از آنها پیش او به پیری برسند و او [به واسطه خدمت و احسان به آنها] بهشتی نشود.»[3]
پی نوشت:
[1]. نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر، ص128
[2]. اسراء، 23و24
[3]. نهج الفصاحه، ص349
عقیل مصطفوی مجد